- تاریخ ارسال : جمعه 3 مرداد 1393
- بازدید : 763

خسته ام
خسته….
چه باور بکنی یا نه
خسته ام..
خسته از این
زخم چرکین بودن و ماندن
از این نا بهنگام رفتن….
وتو
چه می دانی خستگی
ان هنگام که با بغض و اه در هم می امیزد
چه دردی را با خود به توان بی نهایت
سوغات می اورد
خرد می کند
می شکند
ویران می سازد
و برای همیشه تنهایت می کند…!!!
خسته ام
خسته
چه باور بکنی
یا نه
خسته ام
در باور کسی نمی گنجد
در باور تو نیز
درچشم کسی پیدا نیست
در چشم تو نیز
رها یم کن
رها..
این بهترین خاطره من خواهد بود
بهترین فداکاری تو
بهترین
تفاهم ما…!!!
وزین پس
ازادیم
که
تنها باشیم…
گناهی که
برهر دوی ما یکسان قضاوت خواهد شد..
خسته ام
خسته
چه باوربکنی یا نه
خسته ام…
خسته از این
انتظار بی هوده
از این پا به پا کردن های بی هوده
از این تکرار بی ابروی
بی هوده
رها یم کن…
حسین احمدخانی